چند روزی است که خاورمیانه بار دیگر درگیر جنگی تازه شده است؛ این بار میان اسرائیل و ایران.
رویارویی میان این دو کشور، در واقع ادامه خصومتی چنددههای است که ریشه در اختلافات سیاسی، ایدئولوژیک و نظامی دارد. اسرائیل، ایران را به دلیل برنامه هستهایاش و حمایت از گروههای مسلحی چون حزبالله در لبنان و حماس در غزه، تهدیدی جدی برای امنیت خود میداند.
از سوی دیگر، ایران موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و صریحاً با سیاستهای آن در منطقه مخالفت میورزد. در سالهای اخیر، این تنشها شدت گرفتهاند: اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه حمله میکند و ایران نیز حضور نظامی خود را گسترش داده است.
مسئله مقابله میان دو کشور از مدتها پیش آغاز شده است. هدف اصلی سیاست خارجی ایران نابودی اسرائیل عنوان شده است. در ابتدای سال ۲۰۲۴، منابع اطلاعاتی اسرائیلی اعلام کردند که ایران در آستانه دستیابی به سلاح هستهای قرار دارد.
در شب ۱۳ ژوئن، اسرائیل نخستین حمله گسترده و جدی خود را آغاز کرد: زیرساختهای نظامی ایران و بنا بر برخی گزارشها، تأسیسات هستهای را محو کرد؛ سامانه پدافند هوایی را مختل کرد، کنترل حریم هوایی را به دست گرفت و شمار قابل توجهی از موشکها و سکوهای پرتاب را نابود ساخت و مانع از ضدحملهای گسترده شد.
پیامدها برای قرقیزستان
برای بررسی تأثیرات این درگیری بر قرقیزستان، با کارشناسان گفتوگو کردهایم.
الماز تاجیبای، تحلیلگر سیاسی:
تنشهای نظامی در خاورمیانه در حال افزایش است و دامنه کشورهای درگیر نیز گسترش مییابد. بدون تردید، بهتر آن است که این درگیری هرچه زودتر پایان یابد. اگر تلاش آمریکا و اسرائیل برای تغییر رژیم ایران به نتیجه برسد، اسرائیل به قدرت برتر و بلامنازع منطقه تبدیل خواهد شد و در آن صورت، قرقیزستان باید مناسبات خود را با این قدرت جدید تنظیم کند.
اما اگر درگیری طولانی شود، بیتردید کشورهای منطقه، مستقیم یا غیرمستقیم، درگیر آن خواهند شد. پاکستان، که از نظر جغرافیایی به قرقیزستان نزدیکتر است، پیشاپیش حمایت خود را از ایران در مسئله هستهای اعلام کرده است.
هرچند فاصله قرقیزستان تا خلیج فارس زیاد است، اما روابط دیپلماتیک میان قرقیزستان و ایران وجود دارد و حجم تجارت دوجانبه در حال افزایش است. در این بحران، بعید است که قرقیزستان به طور علنی از یکی از طرفین حمایت کند، ولی در سطح انسانی ممکن است مشارکتهایی صورت گیرد. دولت قرقیزستان پیشتر درباره بحران غزه اظهار نظر کرده و ایران نیز در حال ارسال پیامهایی مبنی بر تمایل به گفتوگو و حتی کنار گذاشتن برنامه هستهای است. شاید اگر ایران با بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری میکرد، این درگیری رخ نمیداد.
برخی منابع پیشبینی کردهاند که ممکن است در ایران نارضایتی داخلی و شورش علیه حاکمیت شکل بگیرد. در چنین سناریویی، موج مهاجرتی گستردهای شکل خواهد گرفت که قرقیزستان را نیز درگیر خواهد کرد. در درگیری میان دو قدرت بزرگ، عاقلانهتر است که کشورهای کوچک ناظر باشند و سپس با برنده جنگ وارد تعامل شوند.
از سوی دیگر، کشورهای ساحلی دریای خزر نیز در خطر قرار دارند و این به طور غیرمستقیم میتواند بر امنیت ما تأثیر بگذارد.
باقیتبیک جوماگولوف، مدیر مرکز مطالعات استراتژیک اوراسیا:
به نظر من، تأثیر جنگ میان ایران و اسرائیل بر آسیای مرکزی به گستردگی و مدت زمان آن بستگی دارد. اگر جنگ محدود به چند هفته باشد و تنها شامل تبادل حملات هوایی در مناطقی مشخص باشد ـ بدون دخالت مستقیم ایالات متحده یا متحدان ایران ـ تأثیر آن بر قرقیزستان و منطقه محدود به نوسانات کوتاهمدت قیمت نفت و گاز، کاهش اعتماد سرمایهگذاران و اختلال در ترانزیت از طریق ایران خواهد بود. همچنین، حجم تبلیغات رسانهای افزایش خواهد یافت.
در این سناریو، ممکن است شاهد برخی سوءاستفادههای مذهبی باشیم، اما عموماً بدون عواقب گسترده. کشورهای آسیای مرکزی، در این شرایط، سیاست بیطرفی را در پیش خواهند گرفت و از اتخاذ مواضع علنی خودداری میکنند.
اما اگر جنگ چند ماه به طول بینجامد و به یک درگیری منطقهای تبدیل شود، و متحدان ایران مانند حزبالله و حوثیهای یمن نیز وارد صحنه شوند، حملات به تأسیسات خلیج فارس و نفتکشها دور از انتظار نخواهد بود. اگر اسرائیل نیز آمریکا را از نظر مهمات و تجهیزات پشتیبانی کند، تأثیر آن بر آسیای مرکزی در قالب افزایش قیمت سوخت، اختلال در زنجیره تأمین کالاها و بیثباتی در تجارت با ایران و هند دیده خواهد شد. نوسانات ارزی نیز از دیگر پیامدهای آن است.
در چنین وضعیتی، خطر بسیج مذهبی در میان جوانان افزایش مییابد؛ تهدیدات تروریستی بیشتر میشود؛ فعالیتهای امنیتی در قالب سازمان همکاری شانگهای و سازمان پیمان امنیت جمعی تقویت خواهد شد و نظارت بر مساجد و مدارس دینی شدت خواهد یافت.
در صورت وقوع جنگ تمامعیار با مشارکت مستقیم ایالات متحده، حملات به تهران، انسداد تنگه هرمز و بروز بحران انسانی محتمل خواهد بود. خطوط ارتباطی و لجستیکی آسیای مرکزی از طریق ایران قطع خواهد شد و احتمال موج پناهندگان از مسیر ترکمنستان و افغانستان ـ به ویژه به تاجیکستان ـ افزایش مییابد. خطر رادیکالیزه شدن دینی ـ سیاسی نیز مطرح خواهد شد. کشورهای منطقه ممکن است مجبور به تقویت نظامی مرزهای خود شوند.
چنین درگیریای میتواند نظم ژئوپلیتیکی موجود را دچار تزلزل کند؛ چراکه واکنشهای ایران میتواند بسیار شدید و پیشبینیناپذیر باشد.
سناریوی بدبینانهتری نیز وجود دارد: بیثباتی داخلی در ایران که در اثر طولانی شدن جنگ منجر به تضعیف ساختار قدرت مرکزی، خلأ سیاسی، ظهور گروههای افراطی، قاچاق سلاح و در نهایت بحران انسانی خواهد شد. این وضعیت کل منطقه را با بیثباتی مواجه خواهد کرد.
در مقابل، اگر ایران با کمک نیروهای نیابتی خود به اسرائیل ضربات سنگینی وارد کند و پیروز جنگ شود، ممکن است در اسرائیل بحران سیاسی عمیقی شکل گیرد و اعتراضات علیه غرب گسترش یابد. این وضعیت میتواند به تقویت جریانهای افراطی شیعه در منطقه منجر شود.
سناریوی فاجعهبار دیگر استفاده از سلاح هستهای است که در آن صورت، جامعه جهانی با شوکی بیسابقه روبهرو خواهد شد و نظم جهانی مربوط به منع استفاده از سلاحهای هستهای فرو خواهد پاشید. در پی آن، اسرائیل دچار انزوای شدید بینالمللی شده و کشورهایی مانند عربستان سعودی نیز برنامههای هستهای خود را تسریع خواهند کرد.
در چنین شرایطی، آسیای مرکزی در معرض تنشهای فزاینده بینالمللی قرار خواهد گرفت، چین و آمریکا در منطقه فعالتر خواهند شد و امنیت منطقه به مسئلهای کلیدی تبدیل خواهد شد.
در همین حال، ممکن است ایران به دنبال نزدیکی بیشتر با روسیه و حتی چین برود. در مجموع، تداوم این جنگ میتواند بیثباتی ژئوپلیتیکی و تهدیدات اقتصادی گستردهای به همراه داشته باشد.
همچون جنگهای اوکراین، لیبی، سوریه و دیگر نقاط جهان، این بحران نیز بار دیگر ناکارآمدی شورای امنیت سازمان ملل را در تضمین امنیت جمعی و جلوگیری از تجاوزات آشکار کرد.
این موضوع، مشروعیت نظم بینالملل پس از جنگ جهانی دوم را زیر سؤال میبرد و موجب تقویت ائتلافهای منطقهای مانند سازمان همکاری شانگهای، بریکس، ناتو و اتحادیه عرب و حرکت به سوی نظمی چندقطبی و چندلایه بدون قواعد مشترک شده است؛ نظمی که در آن، «قانون زور» جای «زور قانون» را گرفته است.
افزایش تنش میان ایران و اسرائیل، نمودی روشن از بحران ساختاری در نظام امنیت جهانی و ناکارآمدی نهادهایی چون سازمان ملل و شورای امنیت در پیشگیری از جنگ و حل و فصل اختلافات بینالمللی است.
تقابل میان آمریکا، بریتانیا و فرانسه با چین و روسیه نیز باعث شده تا حتی سادهترین قطعنامهها برای توقف خشونت نیز در شورای امنیت تصویب نشوند.
در موضوعات مربوط به خاورمیانه ـ از ایران و سوریه گرفته تا فلسطین ـ هرگونه ابتکاری یا از سوی غرب وتو میشود یا از جانب روسیه و چین.
منبع:
نظر شما